سلام... به همه کسایی که خواسته یا نا خواسته به اینجا اومدن. اول از همه باید بگم تو دلم خیلی غصه دارم اومدم اینجا خودمو خالی کنم اومدم درد دلمو فریاد بزنم شایدم کمک بگیرم اخه همسری دارم که دوستم داره خیلی هم دوستم داره ولی بلد نیست چه جوری بهم بگه باور کنید کافیه من مریض شم میشه برستار حرفه ای محل کارش نمیره خونه میمونه تا خوب شم کلی هم غر میزنه که مواظب خودت نیستی. همیشه هم میگه دوست داشتن به گفتن نیست ولی من دوست دارم بهم بگه خب بعضی وقتها که زندگی واسمون سخت میشه یا تصمیم گرفتن اسون نیست ادما دست به کارای متفاوتی میزنن.............. منم مثل خیلی ها نمیدونستم باید چیکار کنم نمیتونستم دردمو به کسی بگم واسه همین تصمیم گرفتم بیام اینجاو دردو دل کنم. اگه دوست داشتین میتونین راهنماییم کنین یا ازم سوال کنین. اصلانم دوست ندارم درموردش بد بگم فقط اونی که اتفاق افتاده رو مینویسم باور کنین عین حقیقته
اخه خیلی تنهام.
فکر نکنم توقع زیادی باشه
اخه بعضیها میگن نباید سخت بگیرم
باید بیخیال باشمو بزارم تفریح کنه
یه رووووووووووووووووووزی داشته باشین یه رووووووزی این کاراشو ترک میکنه.
فکر کن......
حتما اون روز من عصا به دست دارم میرم مهد دنبال نوه ام
بعد میادو با من خوش میگذرونه....
تازه معنی خوشبختیو میفهمم.
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:سلام ممنون حتما این کارو میکنم
همین...
بای
پاسخ:سلام ممنون از لطفتون. واسم دعا کنین مرسی
+نوشته
شده در شنبه 8 مهر 1398برچسب:, ;ساعت10:20;توسط ملیحه; |
|